آهنگهای ویژه

  • فرزاد فرزین

    عشق زیاد

  • میثم ابراهیمی

    شدی عشقم

  • محسن چاوشی

    ذره بین

  • دانلود آهنگ حتی نباشی اینجا از سعید آذر

    سعید آذر

    حتی نباشی

  • گرشا رضایی

    سمفونی

  • مسعود حکاک

    باور کن

  • فرزاد فرخ

    امضای عشق

نگاهی به سه قسمت اول سریال ملکه گدایان

1

سریال ملگه گدایان  دومین سریال حسین سهیلی زاده در شبکه نمایش خانگی محسوب میشود

نگاهی به سه قسمت اول سریال ملکه گدایان

این سریال به تهیه‌کنندگی رحمان سیفی آزاد، نبراس پیکچرز و علی طلوعی محصول سال ۱۳۹۹ در شبکه نمایش خانگی است. حامد افضلی و امین محمودی فیلم‌نامه آن را نوشتند . بخش هایی از این سریال در استانبول ترکیه فیلمبرداری شده است. تولید سریال ملکه گدایان از پیش از شیوع کرونا آغاز شد و عمده روزهای تصویربرداری آن در روزهای کرونا ادامه یافت.

کارگردان: حسین سهیلی زاده

ژانر: اجتماعی، درام، خانوادگی

تاریخ انتشار: سال 1399

تعداد قسمت ها: 30 اپیزود

مدت زمان هر قسمت: 60 دقیقه

کیفیت: بلوری

فرمت: MKV

تهیه کننده: علی طلوعی

خلاصه داستان سریال ملکه گدایان :
ملکه گدایان سریالی درام است که در خلاصه داستان آن آمده است: امروزِ تو، می تونه فردای من باشه … هیچکس از سرنوشت خبر نداره … حتی شما …

بازیگران سریال ملکه گدایان :
باران کوثری، رویا نونهالی، پانته‌آ بهرام، فرزاد فرزین، محمدرضا غفاری، آرمان درویش، رضا بهبودی، یسنا میرطهماسب، الهام کردا، سولماز غنی، علی اوجی، بهشاد شریفیان، مریم سرمدی و …

دانلود سریال ملکه گدایان

نگاهی به سه قسمت اولیه عرضه شده سریال ملکه گدایان

حسین سهیلی زاده با موفقیتی که در سریال آوای باران به دست آورده بود، دوباره به همان حال و هوا برگشته و این بار توهمات بیشتری را به دنیای بچه‌های کار وارد کرده است. فضایی که او از این دنیای غم انگیز می‌سازد یک فضای سینمایی است و سنخیتی به واقعیت ندارد، اما این به خودی خود مشکل نیست و «سینمایی کردن» چنین فضایی محل بحث سریال جدید او نیست، بلکه نوع پردازشی که روی همین فضای تخیلی صورت گرفته کمی تا قسمتی مشکل دارد و در عین حال، عام پسندانه رفتار می‌کند.

سهیلی زاده با ساخت سریال مانکن توانست نشان دهد که نبض تماشاگران ایرانی را برای ساخت یک سریال می‌داند. او در سریال مانکن در یک زرورق پیچیده شده دور کلیشه‌های همیشگی سینمای ایران، اثری ساخت که به ظاهر یک ملودرام اجتماعی نبود و فراتر از این حرف‌ها ظاهر شده ولی در عمل «مانکن» چیزی به جز یک سریال تکراری ایرانی نبود. استفاده از عوامل محبوب و نشان دادن یک فضای لاکچری با بهترین کیفیت و… باعث محبوبیت مانکن شد. اگر می‌خواهید درباره مانکن، ساخته قبلی این کارگردان بیشتر بدانید نقد قسمت‌های مختلف این سریال را می‌توانید در این لینک بخوانید.

ملکه گدایان اما زرورقی که دورش پیچیده شده از جنس محکم‌تری است. به نظر می‌رسد سهیلی زاده قدم به قدم با مخاطب همراه شده و می‌خواهد آنها را آرام آرام وارد فضای دیگری کند. ملکه گدایان علی الظاهر و در ابتدای کار، طوری آغاز به کار کرد که توگویی شاهد یک سریال هیچکاکی و یک تریلر جنایی به سبک فیلم‌های فینچر هستیم. آغاز کوبنده سریال با وجود بازی بسیار بسیار و البته بسیار بد شخصیت اصلی آن، امیدی در ذهن تماشاگر می‌کارد که این کورسوی امید تا به امروز و قسمت سوم آن، لحظه به لحظه کم‌رنگ‌تر می‌شود.

البرز یک شیمیدان ایرانی ساکن خارج کشور است که قصد دارد با دختری ازدواج کند. ناگهان به او خبر می‌دهند که پدرش سکته کرده و او با فوریت به ایران برمی‌گردد. البرز که یک شیمیدان نابغه است! و یک خانواده اصیل و احتمالا غنی دارد، در راه بازگشت تمام پولی که باید به قاچاقچیان بدهد را تنها و تنها به دختری سپرده که قصد ازدواج با او را داشته است. او به هیچ احد دیگری تماس نمی‌گیرد تا برایش این پول را جور کنند و با این منطق، البرز به دست قاچاقچیان انسان گیر می‌افتد و در نهایت بیهوش می‌شود.

البرز وقتی به هوش می‌آید، در تهران است و همه او را با نام فرهاد می‌شناسند. حتی کارت ملی به این نام در جیبش قرار دارد. او به سراغ نامزدش، مادرش، مادر نامزدش می‌رود و هیچکس او را به جا نمی‌آورد. معلوم نیست البرز خل شده یا همه اینها یک بازی است.

نمی‌خواهم نفوس بدی به سریال بزنم اما رنگ و بویی که ملکه گدایان به خود گرفته حکایت این را دارد که قرار است پاسخ پرسش‌هایمان را به بدترین شکل ممکن بگیریم. در واقع به نظر می‌رسد که سهیلی زاده یک سری پوشال از جنس تریلر جنایی را دور داستان ملودرام اجتماعی کلیشه‌ای خود ریخته و قصد دارد تا مخاطب را با آن گمراه کند اما در نهایت هدیه اصلی داخل جعبه چیزی جز یک محصول تکراری نیست. پوشال‌های گمراه کننده سریال تا به قسمت سوم نه پاسخ درست و درمانی پیدا کردند و نه مسیری برایشان هموار شده تا به این مراد برسند.

البرز هیچ کسی را در تهران ندارد که به او سر بزند و طوری در زندگی جدید خود در «مفت آباد» (جایی کنار کودکان کار) خو گرفته که انگار سالهاست در چنین جایی زندگی می‌کند. سریال نشان می‌دهد که او برای حل مشکلش پیش وکیل می‌رود و می‌خواهد این توجیه را به ذهن مخاطب ارائه دهد که البرز به دلایلی خاص از دستگاه قضایی و پلیس دوری می‌کند ولی همانطور که گفته شد، به جز مراجع قضایی و پلیس، آیا البرز از خانواده‌ای با اصالت، هیچ احدالناسی جز مادر و نامزد کذایی‌اش را در ایران نمی‌شناسد؟

سریال پر از این چنین باگ‌هایی است که ریز و درشت خودشان را نشان می‌دهند و همانطور که گفته شد به نظر نمی‌رسد اصلا قصد پاسخگویی به برخی از آنها در عزم تیم سازنده وجود داشته باشد. سهیلی زاده در مانکن هم همین فرمول را پیش گرفت و حال با همان فرمول موفقیت آمیز در حال پیشروی است با این تفاوت که ژست «متمایز بودن» سریال جدیدش را کمی بهتر نشان می‌دهد و این موضوع چیزی بیشتر از یک «ژست» نیست.

او در سریال مانکن یک قصه عامه پسندانه برای مخاطب ایرانی را با یک داستان مثلا پیچیده مخلوط کرد. فریب دادن تماشاگر بر این موضوع که در حال تماشای یک سریال متفاوت است از هنرهایی است که هر کارگردانی ندارد و همین حقه سینمایی است که به کارها ارزش می‌دهد. ملکه گدایان هم چنین مسیری را پیش گرفته و مثلا در حال ارائه یک سریال متفاوت با سایر سریال‌های تکرار اندر تکراری ایرانی است اما در واقع باید گفت مواد اولیه و فرمول پخت آن یکی هستند، صرفا بشقاب‌های سرو غذا تغییر پیدا کرده است.

در کنار این موارد باید به انتخاب بسیار بد برای بازیگر نقش البرز اشاره کرد که بزرگترین اشتباه سهیلی زاده در محصول جدید خود است. اگر بازیگر خوش استایل و جذاب سریال مانکن برای ایفاگری نقش اول سریال انتخاب شد، در وهله اول وجود چنین بازیگری در آن نقش به خصوص لازم بود و در وهله دوم اینکه «امیرحسین آرمان» شاید بی‌نظیر بازی نکرد اما خرابکاری هم نکرد. «آرمان درویش» اما در نقش البرز رسما افتضاح بازی می‌کند و هرکاری می‌کند به جز بازیگری. متاسفانه نقش گنگ و پر از باگ و انتخاب‌های دیگری نظیر اینکه موهای کاراکتر البرز در هیچ موردی نباید «آخ» بگوید و همیشه باید اتوکشیده باشد و… باعث شده که کاراکتر او بدتر هم به نظر بیاید. در واقع به تمام این نقص‌های شخصیت اصلی سریال، یک بازی بد اضافه شده که نور علی نور است!

در کنار آرمان درویش، سولماز غنی را به عنوان بازیگر تقریبا ناوارد دیگر سریال داریم که نه نقشش به او می‌آید و نه متاسفانه بازیگری ماهرانه‌ای پشت آن وجود دارد. غنی هم البته چوب شخصیت پردازی بسیار ضعیف سریال را خورده است، کاراکتری که او بازی می‌کند متاسفانه گمگشته‌تر از همه کاراکترها است و مشخص نیست دقیقا چه «فازی» دارد! با این وجود، کافی است تنها به نگاه‌های مصنوعی غنی در سکانس‌ها توجه کنید تا متوجه شوید که بازی ضعیفش تا به اینجای سریال، ناامید کننده است.

تا به قسمت سوم تنها بازیگری که توانسته از پس نقش خود تا حدی بربیاید، باران کوثری است که البته او هم نقش تقریبا تکراری خود را بازی می‌کند. ستارگانی همچون پانته‌آ بهرام و فرزاد فرزین و الهام کردا در طول این چند قسمت بسیار بد ظاهر شده‌اند. از برخی این اسامی مانند فرزاد فرزین، مشخصا بازی خوبی انتظار نمی‌رفت اما معلوم نیست چرا باقی ستارگان هم تا این حد ضعیف ظاهر شده‌اند.

ملکه گدایان علی رغم تمام این مشکلاتی که دارد می‌تواند یک کشش و جذابیت مصنوعی و کاذب ایجاد کند و فرمول موفق آمیز مانکن را تا حد زیادی تکرار کند. سریال مانند رمان‌های هیجان انگیز سیدنی شلدون طوری، در هر قسمت در بزنگاهی تمام می‌شود که مخاطب را با خود همراه می‌سازد. سهیلی زاده یک اثر شاهکار نساخته و به نظر نمی‌آید قصد چنین کاری هم داشته، او سریالی را برای شبکه نمایش خانگی آماده کرده که می‌تواند خانواده‌های ایرانی را با خود همراه سازد. شانسی که او آورده در حال حاضر اینست که تقریبا یک برهوت در سرایلهای شبکه نمایش خانگی وجود دارد و گزینه‌های چندان دیگری برای تماشا لااقل در دسترس نیستند و خوشبختانه سریال می‌تواند با ترفندهایی، مخاطب خود را در این مدت و تا ورود سریالهای قدرتمندتر دست و پا کند و احتمالا بیش از نیمی از آنها را با خود تا پایان سریال همراه داشته باشد.

دستپخت جدید سهیلی زاده مانند دیگر آثار قبلی اوست، او این بار یک پنیر پیتزای پرکش‌دار و مصنوعی را نیز در این پیتزا مخلوط ریخته که هم «کشش» آن را بالا ببرد و هم طعم نه‌چندان دلچسب دیگر مواد اولیه محصول را در حجم انبوهی از این پنیرها، قایم کند.

24 ژانویه 21
بدون دیدگاه
585 بازدید
دانلود